کاش...
بهشت خدا...
پایان سخن بهشتیان...آغاز کلام (خدا)ست!خداوندا آرامشی عطا فرما...تابپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم×آمین×
درباره وبلاگ


سلام این وبلاگ منو دوستمه برای پر کردن خلا دوریمون.امیدواریم مورد قبول شما واقع بشه.



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 581
بازدید کل : 42112
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 581
بازدید کل : 42112
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


l




نويسندگان
ونوس و پارادایس

 
سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : ونوس و پارادایس

 

کاش

 

کاش خدا هزاااااااااااااارتا جون بهم میداد، بی نهایت جون داشتم تا واسه اونایی

 

که دوسشون دارم فدا کنم،اونقد بهم قدرت میداد تا بتونم هروقت که میخواستم از

 

زمین کنده میشدم

تو آسمونا میرفتمو تو هر وجبش یه جون میکاشتم.یه باغچه به وسعت آسمون

 

خدا درست میکردم تا هر وقت کسی جون میخواست خدارو صدا میزد وخداهم

فرشته هاشو ندا ... که برید از باغچه جون یه دونه برداریدو به اونی که نیاز داره

برسونید.اونوقت فرشته هاشم جون منو تو یه هاله مقدس میذاشتنو اونو تو کالبد

 

دیگری میریختن تا (جون) دوباره میگرفت.کاش

 

کاش خدا بعضی وقتها قدرت فاعلی شافی بودنشو به ما آدما میداد

که نائب فاعل نباشیم!که میشدیم خود فاعلو مستقیم شفا میدادیم .دلم گرفته ازخودم

 

راضی نیستم،از خودم!!که انقد بی مصرفم که انقد ناتوانم که نمیتونم هیچ کاری بکنم

 

 

دلم میخواد اونیو که به آبجی الی گفتم به حقیقت تبدیل میشد..دلم میخواد نباشم تا دیگری

 

باشه!باشه چون بودنه اونا یعنی بودن من!چون من از خودم خسته ام، فقط از خودم

نویسنده:پارادایس